داستانی ست

عشق سعدی نه حدیثی ست که پنهان ماند داستانی ست که بر هر سر بازاری هست

داستانی ست

عشق سعدی نه حدیثی ست که پنهان ماند داستانی ست که بر هر سر بازاری هست

آخرین مطالب

۱ مطلب در مرداد ۱۴۰۲ ثبت شده است

امشب، چهارم مرداد شب تاسوعاست و من، بیقرار روضه ای که آرامم کند، بین تاریخها و تصویرهایی درهم پیچیده چرخ میزنم.
حتی نمی‌دانم از کجا شروع کنم، از تاریخ ها، از شب تاسوعای سال پیش که ناصرزاده مهمان سوره بود، داشت از راز باب الحوائجی قمر بنی هاشم میگفت. مهمان میگفت و میزبان به قول سارا هق هق ضعیفی می‌کرد. از آن شب این باب الحوائجی را بهانه کردم، طلبکار شدم، بی ملاحظه و ادب، فقط خواستم، طلبکارانه...
تا رسیدن به آن سحر، آن سحر بارانی، که پشت آن پنجره باز، مشک آویخته به در ورودی حرم ابالفضل را دیدم، و مردی که تسلیم و آرام زیر پنجره، جلوی آن درگاه و گویا در آغوش عباس خوابیده بود و بی‌ادبی ام را به رخم می‌کشید.
و از تاریخ شمسی، چهار مرداد. روزی که از صبحش آشوب بودم، آشوب یک جواب آزمایش. و ظهر که دیگر کلافه شدم از نگرانی، دل آشوبم را سپردم به علی و آرام شدم و مطمئن، و عصر دکتر که جواب آزمایش را دید خبرهای خوب داد، بعد از مدتها مسعود دیانی پست شاد گذاشت، شادی در مشتمان بود به قول خودش...
حالا چهارم مرداد است و شب تاسوعا، با مریم آمده ایم شیمی درمانی. مریم کشیده و لاغر شده و صورتش کوچک، با دو چشم سیاه بی حال. تصویرها توی ذهنم گره می‌خورند. دکتر می‌گوید کم خونی بیش از حد مجاز است ولی جوابهای دیگر رو به متعادل شدن است.
شب با بچه های مریم میرویم روضه، تصویرها در ذهنم می‌چرخد. برمیگردیم، به صفحه سیاه تلویزیون نگاه میکنم. میزبان سوره سال پیش خودش حالا مهمان باب الحوائج است و برخلاف گذشته دیگر ما را شریک میهمانی اش نمی‌کند. و من بیقرار روضه ای که  آرامم کند بین این تصویرها و تاریخها چرخ میخورم...  ناتمام...