داستانی ست

عشق سعدی نه حدیثی ست که پنهان ماند داستانی ست که بر هر سر بازاری هست

داستانی ست

عشق سعدی نه حدیثی ست که پنهان ماند داستانی ست که بر هر سر بازاری هست

آخرین مطالب

۶ فروردین ۹۹

چهارشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۹، ۱۱:۴۷ ق.ظ

امروز که ششم فروردین بود به‌صورت کشداری از دیشب آغاز شد. یعنی من دیشب بالاخره خلاصه سکانس «نورا» را تمام کردم و موقع خواب هم کمی با هادی سربه سر گذاشتیم و بعد هم نگران کرونا و از دست دادن عزیزانم شدم و هرچه خندیده بودم پرید اشکم جاری شد و خواب هم از سرم پر کشید. هرچه کتاب می‌خواندم فایده نداشت و بالاخره بعد از کلی کندن پوست دورناخن‌هایم، حدود سه و نیم خوابیدم. خواب سبکی بود که با آمدن لیلی و وول‌خوردن‌هایش زهرمار شد و برای نماز شش‌ونیم بیدار شدم. عجیب بود که کسل نبودم. با خدا حرف زدم و تقاضای معجزه کردم و او هم قبول کرد. من‌ هم خوشحال و خندان دوش گرفتم و عطر زدم و تر‌وتمیز و مرتب نشستم که بالاخره فیلم ببینم. زیرنویس «همه‌ میدانند» را با کمی تلاش دانلود کردم و تا آخر دیدم. هادی هم که کیف خواب دیشبش را کرده بود با شوق و ذوق از بعد نماز نشست سر مقاله‌اش. و با بیدار شدن بچه‌ها از حدود ساعت نه زندگی دوباره آغاز شد. صبحانه و شستن ظرفهای دیشب که قرار بود پای هادی باشد و بیرون راندن مورچه‌ها. نهار هم قیمه گذاشتم. میخواستم همه سیب‌زمینی‌هایش را ماه و ستاره کنم که خیلی سخت بود و از خیرش گذشتم. هادی و علی رفتن خرید و دوچرخه سواری و من‌ و لیلی هم خانه داری کردیم به اضافه چند تا تلفن از جمله به دختر عمه ام. خلاصه جارو گردگیری هم کردیم و ناهار هم که خداروشکر عالی شد. همه روز را به معجزه فکر می‌کردم. بعد از ظهر با اعتماد به نفس رفتم برای خواب، چند تا دستور کیک هم سرچ کردم. ولی با کمال تعجب باز هم خوابم نمی‌آمد. نیم ساعتی گذشت بلند شدم به کیک پختن. میخواستم کیک را ببریم پارک با مامان اینها بخوریم که دیر آماده شد و مامانم هم روزه بودند و استقبال نشد و در نتیجه الان یک کیک قلبی کامل با سس شکلات در یخچال آرمیده است. القصه بعداز ظهر را هم با تماس تصویری و تشک بازی گذراندیم. شام هم حاضری و سوسیس بود به همراه تماشای عکسهای تابستان تا حالا و بعد از پایتخت هادی لیلی را خوابانده و من میخواهم گولش بزنم و باهم فیلم ببینیم. در ضمن باید عرایض دیشبم را اصلاح کنم. چون امشب فهمیدم چیزی که لیلی پیدا کرده فینیشر است نه فینیشینگ و امروز هم فینیشر دیشبی را عوض کرد و یک جدیدش را جایگزین کرد که خیلی وحشیانه تر است و طرف را بدون شک ساطوری میکند. اضافه عرضی نیست جز آنکه من هنوز دلخوش به معجزه‌ام و میخواهم فردا را روزه بگیرم.                                                                                                                                                                           ناتمام

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی