داستانی ست

عشق سعدی نه حدیثی ست که پنهان ماند داستانی ست که بر هر سر بازاری هست

داستانی ست

عشق سعدی نه حدیثی ست که پنهان ماند داستانی ست که بر هر سر بازاری هست

آخرین مطالب

شب قدر

جمعه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۲:۵۰ ق.ظ

دیشب برایم بیشتر شبیه به یک مسابقه‌ی نقاشی بود تا شب قدر! مسابقه‌ی نقاشی با موضوع آینده، مثلا « آینده‌ی دلخواه خود را ترسیم کنید»

و من تا لحظه‌های آخر داشتم برگه‌ام را خط‌خطی می‌کردم، خانه می‌کشیدم، ماشین می‌کشیدم،کوه و جنگل، اسب و قایقی در دریاچه‌ی کنار خانه، هواپیما، کره‌ی زمین، پرچم آمریکا، حتی تصویر حاج قاسم میکشیدم و اینها را که هرکدام درگوشه‌ای از صفحه بودند، با فلشهای بزرگ و کوچک به هم وصل می‌کردم. وسط این نقاشی‌ها هم آب، میوه، آلوچه و حتی چیپس و ماست می‌خوردم. داور مسابقه که هنگام رد شدن به برگه‌ی درهم‌وبرهم من نگاه کرد، با مهربانی دستی به‌سرم کشید و درگوشم چیزی گفت شبیه یک تقلب. در چند لحظه‌ی باقیمانده برگه‌ام را کامل پاک کردم و از نو کشیدم. نقاشی با موضوع آینده، آینده‌ی دلخواه من: زندگی در کنار او و مرگ در آغوش او... .                              ناتمام

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی